وقتی دیر فهمید و...[p2 و آخر]
#استری_کیدز #هان #هیونجین #فلیکس #لینو #مینهو #چانگبین #بنگچان #جونگین #سونگمین #سناریو #فیکشن
نویسنده: @leemaria
حالا نه تنها دستم بلکه لباس سفید رنگم و کف حمام هم به رنگ خون در اومدند .... بوی تند و تلخ خون همه جای مکان و فرا گرفته بود......
دخترک در حالی که چشمانش پر از اشک شده بود به حالت خاموشی و خواب رفت تا بلکه از این زندگی فلاکت بار نجات پیدا کند اما چه بسا که پسرک با دیدن صحنه رو به رویش روی زمین سرد حمام نشسته و با لبخند و بغض به او خیره شده بود
- کار خودتو کردی ؟؟؟ میخواستم امروز بهت اعتراف کنم لعنتی با گل و شکلات های مورد علاقت منتظرت موندم اما.. فهمیدم که دیر عاشقت شدم .. لیاقتت ونداشتم اما نمیذارم اون بالا تنها بمونی .. توی زندگی بعدی برات جبران میکنم و میزارم که تو هم عاشقم باشی عشق دردناکه من و...... برای تا ابد خاموشی....
نویسنده: @leemaria
حالا نه تنها دستم بلکه لباس سفید رنگم و کف حمام هم به رنگ خون در اومدند .... بوی تند و تلخ خون همه جای مکان و فرا گرفته بود......
دخترک در حالی که چشمانش پر از اشک شده بود به حالت خاموشی و خواب رفت تا بلکه از این زندگی فلاکت بار نجات پیدا کند اما چه بسا که پسرک با دیدن صحنه رو به رویش روی زمین سرد حمام نشسته و با لبخند و بغض به او خیره شده بود
- کار خودتو کردی ؟؟؟ میخواستم امروز بهت اعتراف کنم لعنتی با گل و شکلات های مورد علاقت منتظرت موندم اما.. فهمیدم که دیر عاشقت شدم .. لیاقتت ونداشتم اما نمیذارم اون بالا تنها بمونی .. توی زندگی بعدی برات جبران میکنم و میزارم که تو هم عاشقم باشی عشق دردناکه من و...... برای تا ابد خاموشی....
۲۸.۰k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.